جدول جو
جدول جو

معنی گندم آباد - جستجوی لغت در جدول جو

گندم آباد(گَ دُ)
دهی است جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد که در 335 هزارگزی جنوب خاوری هشجین و 410 هزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 330 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. ده محل سکنی ایل شاطرانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گندم با
تصویر گندم با
آش گندم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ جُ)
دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران با 554 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، انگور، سیب زمینی و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گَ دُ)
آش گندم را گویند که حلیم باشد. (برهان) (آنندراج). هریسه. (ناظم الاطباء) :
شوربا چند خوری دست به گندم با زن
که حلیم است برای دل و جان افکار.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان سلطان آباد بخش حومه شهرستان سبزوار، در 62 هزارگزی شمال شرقی سبزوار و 12 هزارگزی سلطان آباد در دامنۀ معتدلی واقعاست و 150 تن سکنه دارد. محصولش غلات و میوه ها و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان که در 3000 گزی جنوب کوزران و 15000 گزی باختر راه فرعی کوزران به چهارزیر واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 115 تن است. راه آن مالرو است وتابستان اتومبیل میتوان برد. زمستان گله داران به حدود نفت شاه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 25هزارگزی جنوب باختری سراسکند و 8هزارگزی راه آهن میانه به مراغه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 420 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. دو محل نزدیک هم به نام گنج آباد بالا (علیا) و گنج آباد پائین (سفلی) معروف است. سکنۀ گنج آباد بالا 240 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَ دُ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان که در 15000 گزی شمال خاوری گوزران و کنار باختری رود خانه مرک واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 120 تن است. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات دیم، لبنیات و شغل اهالی زراعت وگله داری و راه آن مالرو است و در تابستان اتومبیل میتوان برد. دو محل به فاصله 1000 گز به گندم بان علیا و سفلی مشهورند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ دُ)
دهی است از دهستان شهرنو میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد که در 47 هزارگزی شمال طیبات و یکهزارگزی جنوب اتومبیل رو طیبات به شهرنو واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 722 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ دِهْ)
ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ کَ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 40هزارگزی شمال باختری فریمان. هوای آن معتدل و دارای 103 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. شغل اهالی زراعت و و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
کنایه از دنیای دیگرست. مرگ که خاتمت زندگی است و مرادف با عدم خانه و عدم زار و عدم گاه است:
کس نیامد به جهان کز غم ابنای جهان
کف زنان رقص کنان تا عدم آباد نرفت.
طالب آملی (از آنندراج).
اگر اندک حرکتی... صادر گشتی عقوبت و تنکیل آن به غیر به عدم آباد فرستادن قناعت نکردی. (ترجمه محاسن اصفهان). ظلم و عدوان از اطراف امصار و بلاد روی به عدم آباد آورد. (حبیب السیر چ طهران ص 322)
لغت نامه دهخدا
(هَِ دِ)
دهی است از بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد. دارای 536 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و کار دستی مردم آن قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گَ گِ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر که در 28 هزارگزی شمال باختری اهر و5000 گزی ارابه رو تبریز به اهر واقعشده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 364 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت که در 77000گزی جنوب سبزواران، سر راه فرعی گلاشکرد به سبزواران واقع شده است هوای آن گرم مالاریائی و سکنه اش 150 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از بخش شهریار شهرستان تهران است واقع در 6 هزارگزی علیشاه عوض، کنار راه فرعی تهران و علیشاه عوض میباشد. محلی است واقع در جلگه و هوایش معتدل است، سکنه 75 تن و زبانشان فارسی است. آب آنجا از قنات و محصولات، غلات و بنشن و چغندرقند است شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 11000گزی جنوب خاور مرزبانی و 1000گزی فیروزآباد واقعشده است. هوای آن سرد و سکنه اش 575 تن است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات، توتون، چغندرقند، پنبه و مختصر میوجات و شغل مردان زراعت و صنایع دستی زنان قالیچه، جاجیم، گلیم بافی و راه آن مالرو است. در فصل خشکی از کالیان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
آش گندم هریسه: شور با چند خوری دست به گندم با زن که هلیم است برای دل و جان افکار. (بسحاق اطعمه)
فرهنگ لغت هوشیار